اگر در مسیر یادگیری زبان باشید، احتمالا یکی از این دو دسته هستید: دسته اول کسانی هستند که اطلاعات زبان آنها به نسبت در سطح خوبی قرار دارد و با مطالعه مداوم، در حال بهبود توانایی خود هستند. این افراد روش و متدهای مختص به خودشان را پیداکرده و از مرحله سعی و خطا خارجشدهاند.
اما افراد دسته دوم، بهتازگی نیاز خود به یادگیری زبان دوم را متوجه شده و یا به علت تغییر مسیر زندگی تصمیم به فراگرفتن یک زبان جدید گرفتهاند. این افراد معمولا از دوستان خود که به زبان دیگری مسلط هستند، راز موفقیتشان را میپرسند و معمولا علیرغم داشتن انگیزه، به دلایلی مانند ترس، تنبلی یا عدم آشنایی از شروع فاز آزمونوخطا پرهیز میکنند.
هدف این مقاله مشخص کردن پیشفرضهای درست برای شروع یادگیری زبان است، زیرا طبق تجربه شخصی، بسیاری از افرادی که قصد یادگیری را دارند و در مراحل ابتدایی قرار دارند، دچار فرضیات بسیار غلطی دربارهی یادگیری زبان دوم هستند که نهتنها آن را کار بسیار سختی جلوه میدهد، بلکه آنها را از مسیر درست نیز دور میکند.
هدف شما اصلیترین عامل انگیزه است
اولین و مهمترین نکتهای که موفقیت یا عدم موفقیت شما را در یادگیری زبان مشخص میکند، انگیزه شما برای یادگیری آن است.
برای مثال، من پس از دیدن تعدادی سریال و فیلم که در ایتالیا جریان داشت بهاصطلاح «جو گیر» شده و تصمیم به یادگیری زبان ایتالیایی گرفتم. در این زمان، من با تقریب بسیار خوبی به زبان انگلیسی تسلط داشتم و این نکته دو معنی مختلف داشت: اولا، با راه و چاه یادگیری یک زبان جدید بهخوبی آشنا بودم. دوم، بلد بودن انگلیسی به این معنی بود که حالا من به حجم زیادی از منابع یادگیری زبان دسترسی داشتم که برای انگلیسیزبانها طراحیشده بودند، مانند نرمافزار Duolingo و غیره.
حال فکر میکنید که ماجراجویی من برای یادگیری ایتالیایی چقدر طول کشید؟ اگر بخواهیم حساب کنیم، شاید مجموع آن به یک ماه هم نرسد و اگر میخواهید بدانید، من حتی سادهترین جملات ایتالیایی را نیز نمیتوانم ادا کنم، اما همچنان از زبان انگلیسی استفاده میکنم.
پس باوجود در اختیار داشتن بهاصطلاح «استعداد» (که در ادامه نیاز به آن را زیر سوال میبریم) و منابع بسیار زیاد برای یادگیری، من همچنان در هدف خود موفق نشدم، چرا که انگیزه من بسیار سطحی بود.
شاید از نظر شما بدیهی باشد که اگر به اندازه کافی انگیزه نداشته باشید، پیشرفتی نیز صورت نمیگیرد؛ اما باوجود ساده بودن این اصل، بسیاری از افراد بدون توجه به آن، مشکلات خود در مسیر یادگیری را به عوامل دیگری نسبت میدهند.
شما ابتدا باید مشخص کنید که دلیل اصلیتان برای یادگیری زبان چیست؟ آیا میخواهید برای پذیرش دانشگاه نمره آیلتس خوبی کسب کنید یا اینکه برای خواندن مقالات دانشگاهی باید به زبان خاصی مسلط باشید؟
در مثال اول، شما در قدم اول باید برای تسلط بر آزمون تلاش کنید و سپس به یادگیری واقعی زبان بپردازید؛ یعنی میتوان خیلی از بخشهای مختلف انگلیسی (حتی بعضی از بخشهای ضروری آن) را کنار گذاشت و تنها بر روی یک نمره خوب تمرکز کرد. درنتیجه، اگر شما برای آیلتس، شروع به خواندن ادبیات اصیل انگلیسی بپردازید، تنها در حال کاهش انگیزه خود خواهید بود. در این حالت انگیزه شما تنها به اندازه هدف ناشی از آزمون است و ممکن است که از پیگیری آن پشیمان شوید؛ اما اگر در زندگی روزمره با زبان دیگری سر و کار داشته باشید، قطعا نیاز شما قویتر و در نتیجه انگیزه محکمتری خواهید داشت.
پس سعی کنید که قبل از هر کاری، بدون داشتن تعارف با خود، هدف اصلی خود از یادگیری زبان را مشخص کرده و ارزیابی کنید که برای رسیدن به آن، چقدر ارزش قائلید.
نکاتی ضروری برای داشتن یک ذهنیت درست
حالا که از بحث هدفگذاری گذشتیم، باید به بحث پیشفرضهای مربوط به توانایی و استعداد بپردازیم. آموزشگاهها، پکیجهای یادگیری زبان و معلمان خصوصی، همه بهنوعی سعی بر ثابت کردن این نکته دارند که یادگیری زبان دوم، امر بسیار دشوار و سختی است و اگر قصد یادگیری آن در کوتاهمدت را دارید، تنها باید از آنها کمک بگیرید.
اما این نکته اصلا درست نیست. در اینجا مواردی را بیان میکنیم که نشان میدهد هر فردی توانایی یادگیری زبان دوم را تنها با صرف مقدار کمی انرژی، در اختیار دارد؛ تنها لازم است که در مسیر یادگیری، هوشمندانه عمل کنید.
1- هرکسی توانایی یادگیری زبان دوم را دارد!
بسیاری از کسانی که دنبال یادگیری زبان دوم هستند، تا حدی باور دارند که انجام این تنها برای افراد باهوش و نخبه ممکن است، درصورتیکه واقعیت بسیار با این فرض فاصله دارد.
دکتر کالین بیکر و همکار وی دکتر سیلیوا جونز، طی مقالهای در سال 1998 اعلام کردند که تقریبا 60% از جمعیت کل دنیا، به دو زبان جداگانه مسلطاند. این رقم برای زمانی بود که دسترسی اینترنت بسیار کمتر و منابع یادگیری بسیار نادرتر بودهاند؛ تخمین این آمار در حال حاضر به 65% نیز میرسد.
اگر برای یادگیری زبان دوم به هوش فوقالعاده نیاز باشد، در این صورت بیش از 60% جمعیت جهان نخبهاند!
در بسیاری از کشورها، اکثریت جمعیت به زبانی غیر زبان محل خود مسلطاند؛ برای مثال در کشورهای اسکاندیناوی بهطور میانگین 60 درصد جمعیت به انگلیسی مسلط هستند و در هند این رقم حدود 12 درصد است (110 میلیون نفر). پس اگر برای یادگیری زبان دوم به هوش فوقالعاده نیاز باشد، در این صورت بیش از 60% جمعیت جهان نخبهاند!
علاوه بر این، ذهن انسان طراحیشده است تا همواره در حال یادگیری باشد و به همین علت، یادگیری یکزبان دوم امری بسیار راحت و شهودی است؛ بهشرط آنکه به نحو درست برای یادگیری تلاش کنید.
2- بدون استفاده از یکزبان، یادگیری آن غیرممکن است
رعایت این نکته بهتنهایی میتواند پیشرفت شما را دهها برابر رشد دهد؛ و این تنها حرف من نیست، بلکه علم نیز آن را ثابت میکند.
حافظه کوتاهمدت شما شاید توانایی نگهداری اطلاعات را برای مدتی داشته باشد، اما هیچوقت این اطلاعات به حافظه بلندمدت منتقل نمیشوند مگر آنکه یک استفاده یا معنی را به آن اختصاص دهید.
این سیستم حافظه شما به این معنی است که حتی اگر شما گرامر زبان انگلیسی را هرروزه مرور کنید، تا زمانی که ذهن شما معنی آن را در استفادههای روزمره درک نکند، هیچوقت گرامر را بهدرستی یاد نمیگیرید؛ چرا که علت استفاده از آن را متوجه نشدهاید.
شاید یکی از دلایلی که به عقیده من، سیستم کلاسهای زبان فعلی جواب نمیدهند همین باشد؛ زیرا در این کلاسها، زبان بیشتر به حالت آکادمیک تدریس شده و معمولا استفاده از گرامر بهطور مداوم و حسی تشویق نمیشود.
درنتیجه، بهترین کار برای سرعت بخشیدن به پروسه یادگیری میتوانید انجام دهید، صحبت کردن به آن زبان بهصورت مداوم است. برای این کار میتوانید با چند نفر از دیگر دوستان خود، قرارهایی مشخص کنید که در آن تنها به زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری که مدنظر شماست، مکالمههای خود را انجام دهید.
راه دیگر میتواند شرکت در میتینگهای صحبت به زبان انگلیسی باشد؛ برای مثال، کافه اسپیکینگ رویدادی است که برای مکالمههای انگلیسی در برخی کافههای تهران برگزار میشود. با کمی جستوجو میتوانید چنین برنامههایی را در شهرهای مختلف نیز پیدا کنید.
صحبت کردن، در قدم اول مشکلات شما را بهراحتی مشخص میکند: کلمهای که فکر میکردید معنی آن را میدانستید را شاید فراموش کرده باشید. در قدم دوم، صحبت کردن ذهن شما را وادار میکند تا از گرامر، بهصورت ناخودآگاه و حسی استفاده کند؛ آنوقت بهجای فکر کردن به فارسی و ترجمه آن به انگلیسی، بسیار راحت و با صرف انرژی کمتری به زبان دوم خود حرف میزنید.
3- یادگیری زبان یک هدف دائمی است
یکی از نکاتی که برای حفظ روحیه باید در نظر داشته باشید، بینهایت بودن مسیر یادگیری زبان است. شما به هر میزانی که به زبان انگلیسی مسلط باشید، همچنان مواردی وجود دارد که آنها را نمیدانید؛ حتی در فارسی نیز این نکته صحیح است، باوجوداینکه زبان مادری ما محسوب میشود.
به همین دلیل، نباید انتظار داشته باشید که تنها با خواندن چند کتاب مشخص و اتمام یک دوره خاص، میتوانید بر یک زبان مسلط شوید. بهجای اینکه یادگیری زبان را مانند یک دوره دانشگاهی تصور کنید که با گذراندن چند کلاس مشخص به پایان میرسد، به این پروسه نگاهی تکاملی داشته باشید که اولویت اصلی یادگیری تمام آن نیست، بلکه هدف بهبود استفاده از مهارتهای فعلی خود است.
نباید انتظار داشته باشید که تنها با خواندن چند کتاب مشخص و اتمام یک دوره خاص، میتوانید بر یک زبان مسلط شوید.
هر مقدار که این نکته (دائمی بودن پروسه) را بهتر احساس کنید، محدودیتهای کمتری بر ذهن خود اعمال کرده و خود را برای تجربههای متنوع یادگیری آماده میکنید؛ برای مثال شاید فکر کنید که بهتر است بهجای خواندن کتابهای سطح پیشرفته، مهارتهایی که از کتاب سطح میانی آموختهاید را بیازمایید.
از این طریق نهتنها از کند بودن پیشرفت (به فرض خودتان) ناامید نمیشوید، بلکه در طول مسیر اعتمادبهنفس بالایی کسب کرده و از تواناییهای واقعی خود با تقریب نسبتا خوبی آگاه میشوید.
4- دیگران کمتر از شما به اشتباههایتان اهمیت میدهند
شاید اسم اضطراب زبان خارجی (Foreign Language Anxiety) به گوشتان نخورده باشد، اما حتی اگر یکبار سعی کرده باشید که در یک موقعیت عادی و خارج از کلاس به زبان دیگری غیر از فارسی صحبت کنید، قطعا با این اضطراب مواجه شدهاید.
صحبت کردن به زبان دوم میتواند بهاندازه سخنرانی برای یک جمع، استرسزا باشد؛ و این خود یکی از عواملی است که جلوی پیشرفت و کسب تجربه شما را خواهد گرفت.
حال شاید بپرسید که چگونه میتوان از این اضطراب خلاص شد؟ مانند بسیاری از ترس و اضطرابهای دیگر، میتوان با پذیرفتن چند نکته، بهراحتی با آن مقابله کرد: اولین نکته پذیرفتن دچار بودن به این اضطراب است، و اینکه بسیاری از افراد دیگر نیز مانند شما به آن دچار میشوند. دومین نکته تمرین کردن است؛ هر مقدار که بیشتر صحبت کنید، ترس شما از اشتباه کردن نیز کمتر میشود.
و نکته سوم، نکتهای است که بسیاری از افراد از آن بیخبرند؛ اینکه صحبت کنندگان محلی یک زبان و حتی افراد دیگری که به آن زبان مسلط شدهاند، بسیار کمتر از خودتان به اشتباههای شما اهمیت میدهند.
شاید دوست شما مثل من آدم ملا نقتی باشد و بهتمامی اشتباههای شما ایراد بگیرد! اما کسی که هرروزه از یک زبان استفاده میکند، آن را بهعنوان یک وسیله ارتباطی میبیند و نه یک مهارت. درنتیجه، هدف وی برقراری ارتباط و انتقال اطلاعات است؛ و تا زمانی که شما بتوانید منظور خود را منتقل کنید هیچ مشکلی به وجود نخواهد آمد، حتی اگر مشکلات گرامری و تلفظی زیادی داشته باشید.
حواستان به اشتباهات متداول باشد
با گسترده شدن منابع و دسترسی بالا به رسانههای زبانهای مختلف (بهخصوص انگلیسی)، تعداد افرادی که زبان دوم را بهصورت شهودی و بدون نیاز به کلاس فرامیگیرند در حال افزایش است. من نیز بهشخصه بخش زیادی از تواناییهای زبان را با ابزارهایی مانند یوتیوب، مجلات انگلیسی و صحبت با دیگران یاد گرفتم.
بااینکه یادگیری از این طریق میتواند پروسه را بسیار کارآمد و سریعتر کند، اما در این مسیر تلههای یادگیری وجود دارد که باید از آنها دوریکنید. در ادامه تعدادی از نکاتی را مطرح میکنیم که برای یادگیری بدون اشکال ضروریاند.
-
شهروندان آن کشور در دنیای واقعی چگونه حرف میزنند؟
یکی از معایب آموزش زبان در کلاسهای درس و یا کلاسهای خصوصی، مغایرت نحوه صحبت کردن افراد محلی با آن چیزی است که در کلاس تدریس میشود. با رایج شدن یوتیوب و دیگر شبکههای اجتماعی برای اشتراکگذاری ویدیو، این فرض شکلگرفته است که یادگیری از این منابع نتایجی کاملا مانند صحبت کردن افراد محلی ارائه میدهد، اما این فرض اشتباه است.
البته که یادگیری از یوتیوب روش بسیار خوبی است، اما در هنگام یادگیری حتما باید به نوع محتوایی که تماشا میکنید نیز توجه داشته باشید؛ شاید شما به محتواهای تکنولوژی علاقهمندید و بسیاری از کانالهای این زمینه را دنبال میکنید. پس باید در نظر داشته باشید که روایت یک گزارش نمایشگاه تکنولوژی، با صحبت کردن هرروزه همان فرد راوی نیز تفاوت دارد.
مثال دیگر فیلمهای سینمایی است. تعداد زیادی از عوامل مانند سبک، کیفیت و نویسندگی فیلم بر دیالوگهای آن تاثیر میگذارند؛ پس نمیتوانید انتظار داشته باشید که اگر مانند حرف زدن عادی شخصیت یک فیلم احوالپرسی میکنید، لزوما نحوه حرف زدن شما نرمال و عادی است.
در عوض، میتوانید تعدادی پادکست که تم گپ دوستانه دارند را در زبان موردنظر پیدا کنید و به آن گوش دهید، ولاگهای یوتیوب نیز میتوانند منبع مناسبی برای آشنایی بیشتر با زبان محاورهای و رایج باشند.
-
پرحرفی با صحبت کردن رسمی تفاوت دارد
در اینجا منظور از پرحرفی، اضافه کردن لغات و جملات اضافی برای رسمیتر کردن متن یا حرفهای به نظر رسیدن است. فرض غلطی که میان بسیاری از افراد در همه زبانها وجود دارد، این است که متنهای آکادمیک و اداری باید بیجهت پیچیده و طولانی باشند. این مورد تنها به افراد غیر محلی و زبان دومی محدود نمیشود، حتی بسیاری از افراد انگلیسیزبان نیز هنگام نوشتن متنهای رسمی و دانشگاهی دچار این مشکل میشوند.
درنتیجه بسیاری از افرادی که قصد یادگیری زبان برای کار یا تحصیل را دارند، با تصور رسمی و حرفه به نظر رسیدن متن خود را با این جملات و حرفهای اضافه پر میکنند. اما اگر به کتابهای خوب و متنهای حرفهای سایتها نگاهی بیندازید، متوجه میشوید که در حین سادگی مطالب بهطور کامل منتقل میشوند و نیازی به استفاده از کلمات عجیبوغریب وجود ندارد.
برای اینکه از این تله در امان بمانید، متنهایی از مجله کسبوکار هاروارد و کتابهای شناختهشده را به زباناصلی مطالعه کنید تا بهصورت ناخودآگاه، با متنهای صریح، ساده و کارآمد آشنا شوید. همچنین میتوانید برای تمرین، تعدادی از متنهای خود را به انگلیسی نوشته و با افزونهی Grammarly ، آنها را چک کنید.
انتظار نتیجه نداشته باشید، و ناامید نشوید
در پایان، شاید بهترین نصیحتی که در این زمینه یاد گرفته باشم این باشد که انتظار نتیجه نداشته باشید، چرا که این انتظار تلاش فعلی شما را تحت تاثیر قرار میدهد. سعی کنید تا زبان به بخشی از زندگی روزانه شما تبدیل شود و انتظار دیدن نتایج مشخصی نداشته باشید.
به پروسه یادگیری اطمینان کنید چرا که یادگیری زبان بخشی از تواناییهای مغز است و اگر بهاندازه کافی با آن سروکار داشته باشید، درنهایت آن را یاد خواهید گرفت. هدف از این مقاله معرفی روش یادگیری نبود، هدف صرفا معرفی نکاتی بود که میتوانید با رعایت آنها، بسیار کارآمدتر و دقیقتر به زبان دومی مسلط شوید.